هوش مصنوعی:
شاعر در این اشعار عشق به معشوق را تنها محور وجود خود میداند و تمامی دانشها و مسیرهای دیگر را در برابر این عشق بیارزش میشمرد. او حتی منزلگاه سالکان را در نیستی و فنا میبیند و غرق شدن در این عشق را ساحل نجات خود میپندارد.
رده سنی:
18+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیدهای مانند 'نیستی' و 'غرق شدن' درک این اشعار را برای مخاطبان جوانتر دشوار میسازد. همچنین، درک کامل این متن نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی و فلسفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
ملک نیستی
جزعشق تو، هیچ نیست اندر دل ما
عشق تو سرشته گشته اندر گلِ ما
اسفار و شفاء ابن سینا نگشود
با آن همه جرّ و بحثها مشکل ما
با شیخ بگو که راه من باطل خواند
بر حقّ تو لبخند زند باطل ما
گر سالک او منازلی سیر کند
خود مسلک نیستی بود منزل ما
صد قافله دل، بار به مقصد بستند
بر جای بماند این دل غافل ما
گر نوح ز غرق سوی ساحل ره یافت
این غرق شدن همی بود ساحل ما
عشق تو سرشته گشته اندر گلِ ما
اسفار و شفاء ابن سینا نگشود
با آن همه جرّ و بحثها مشکل ما
با شیخ بگو که راه من باطل خواند
بر حقّ تو لبخند زند باطل ما
گر سالک او منازلی سیر کند
خود مسلک نیستی بود منزل ما
صد قافله دل، بار به مقصد بستند
بر جای بماند این دل غافل ما
گر نوح ز غرق سوی ساحل ره یافت
این غرق شدن همی بود ساحل ما
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:دریای جمال
گوهر بعدی:لب دوست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.