هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حبّ و درد عشق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که درمان درد عشق در گیسوی یار نهفته است، نه در تعلیمات صوفیان یا اصحاب صلیب. شاعر از جام باده و مستی به عنوان نمادی از وصال معشوق یاد می‌کند و تأکید دارد که عشق حقیقی در درون خود فرد و ارتباط با معشوق یافت می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و استعاره‌های پیچیده‌ای مانند باده و مستی است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی مضامین عاشقانه و عرفانی نیاز به بلوغ فکری دارد.

مکتب عشق

آنکه دامن می زند بر آتش جانم، حبیب است
آنکه روزافزون نماید درد من، آن خود طبیب است

آنچه روح افزاست، جام باده از دست نگار است
نی مدرّس، نی مربّی، نی‏ حکیم و نی خطیب است

سرّ عشقم، رمز دردم در خم گیسوی یار است
کی به جمع حلقه صوفیّ و اصحاب صلیب است؟

از فتوحاتم نشد فتحیّ و از مصباح، نوری
هر چه خواهم، در درون جامه آن دلفریب است

درد می جویند این وارستگان مکتب عشق
آنکه درمان خواهد از اصحاب این مکتب، غریب است

جرعه ‏ای می خواهم از جام تو تا بیهوش گردم
هوشمند از لذّت این جرعه ی می، بی نصیب است

موج لطف دوست، در دریای عشق بی کرانه
گاه در اوُج فراز و گاه در عمق نشیب است
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سخن دل
گوهر بعدی:رخ خورشید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.