۳۴۰ بار خوانده شده

خُم می

دکّه عطر فروشی است و یا معبر یار؟
ماه روشنگر بزم است و یا روی نگار؟

ای نسیم سحری، از سر کویش آیی
که چنین روح فزایی و چنین غالیه بار؟

غمزه‏ای تا بگشایی به رُخم راه امید
لطفی ای دوست، بر این دلشده زار و نزار

در میخانه به رویم بگشوده است حریف
ساغری از کف خود بازده، ای لاله عذار

خُم می زنده، اگر ساغری از دست برفت
سر خُم باز کن و عقده ز جانم بردار

بر کَنَم خرقه سالوس، اگر لطف کنی
سر نهم بر قَدَمَت خرقه گذارم بکنار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:باده هوشیاری
گوهر بعدی:دیار دلدار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.