۵۸۴ بار خوانده شده

آتش فراق

بیدل کجا رود، به که گوید نیاز خویش؟
با ناکسان چگونه کند فاش، راز خویش؟

با عاقلانِ بی‏خبر از سوز عاشقی
نتوان دری گشود ز سوز و گداز خویش

اکنون که یار راه ندادم به کوی خود
ما در نیاز خویشتن و او به ناز خویش

با او بگو که: گوشه چشمی ز راه مهر
بگُشا دمی به سوخته پاکباز خویش

ما عاشقیم و سوخته آتش فراق
آبی بریز، با کف عاشق نواز خویش

بیچاره‏ام ز درد و کسی چاره ساز نیست
لطفی نمای، با نظر چاره ساز خویش

با موبدان بگو: ره ما و شما جداست
ما با ایاز خویش و شما با نماز خویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:پیر مغان
گوهر بعدی:در همای دوست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.