هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از عشق و شیفتگی به معشوق، رهایی از تظاهر و ریاکاری، و گرایش به تصوف و مینوشی سخن میگوید. او از درد عشق، بیزاری از مسجد و مدرسه، و انتخاب راه خرابات و مستی یاد میکند و خود را همراه منصور حلاج و رندان میداند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی پیچیده، اشاره به مینوشی و نقد ساختارهای مذهبی است که برای درک عمیقتر به بلوغ فکری و شناختی نیاز دارد.
چشم بیمار
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سرِ دار شدم
غم دلدار فکنده است به جانم، شرری
که به جان آمدم و شهره بازار شدم
درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم
جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند میآلوده مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادی بکنم
من که با دستِ بت میکده، بیدار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سرِ دار شدم
غم دلدار فکنده است به جانم، شرری
که به جان آمدم و شهره بازار شدم
درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم
جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند میآلوده مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادی بکنم
من که با دستِ بت میکده، بیدار شدم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:نیمغمزه
گوهر بعدی:شهره شهر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.