هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات شاعر در مورد عشق و دل‌باختگی است. او از روزی که عاشق شده و از خود گذشته تا به معشوق برسد، سخن می‌گوید. شاعر از آرزوی دیدار معشوق، حسرت شب‌های گذرانده با او، و رنج دوری جانان می‌نالد. همچنین، او به اهمیت شنیدن سخن دوست در میکده اشاره می‌کند و از تأثیر بیماری چشمان معشوق بر خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند میکده و خمّار ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

یاد دوست

یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم
از سر خویش گذر کرده، سوی یار شدم

آرزوی خم گیسوی تو، خم کرد قدم
باز، انگشت نمای سر بازار شدم

طُرفه روزی که شبش با تو به پایان بردم
از پی حسرت آن مونس خمّار شدم

با که گویم که دل از دوری جانان چه کشید
طاقت از دست برون شد که چنین زار شدم

یار در میکده ، باید سخن دوست شنید
طوطی باغ چه داند، برِ دلدار شدم

آن طرب را که ز بیماری چشمت دیدم
فارغ از کوْن و مکان گشتم و بیمار شدم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شهره شهر
گوهر بعدی:آرزوها
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.