هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از آرزوهای برآورده‌نشده خود می‌گوید. او می‌خواست آدم شود، از دنیا بی‌خبر شود، به محفل عارفان راه یابد، از خود بگذرد، باده عشق بنوشد، و به معشوق نزدیک شود، اما در هیچ‌یک از این آرزوها موفق نشد. در پایان، او از ناتوانی خود در رسیدن به کمال و پاکی سخن می‌گوید و آرزوهایش را دفن‌شده در گور می‌بیند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عرفانی و انتزاعی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین، لحن آن حسرت‌بار و فلسفی است و ممکن است برای کودکان و نوجوانان جذاب نباشد.

آرزوها

در دلم بود که آدم شوم؛ امّا نشدم
بی‏خبر از همه عالم شوم؛ امّا نشدم

بر درِ پیرِ خرابات نهم روی نیاز
تا به این طایفه محرم شوم؛ امّا نشدم

هجرت از خویش کنم، خانه به محبوب دهم
تا به اسماء معلّم شوم؛ امّا نشدم

از کف دوست بنوشم همه شب باده عشق
رسته از کوثر و زمزم شوم؛ امّا نشدم

فارغ از خویشتن و واله رخسار حبیب
همچنان روح مجسم شوم؛ امّا نشدم

سر و پا گوش شوم، پای به سر هوش شوم
کز دَم گرم تو مُلهَم شوم؛ امّا نشدم

از صفا راه بیابم به سوی دار فنا
در وفا یار مسلّم شوم؛ امّا نشدم

خواستم بر کنم از کعبه دل، هر چه بت است
تا برِ دوست مکرّم شوم؛ امّا نشدم

آرزوها همه در گور شد ای نفس خبیث
در دلم بود که آدم شوم؛ امّا نشدم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:یاد دوست
گوهر بعدی:فراق یار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.