هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس تنهایی، ناامیدی و عقب ماندن از دیگران سخن می‌گوید. او از ندیدن اثری از معشوق و نشنیدن صدایش گلایه می‌کند و خود را در دریای زندگی، محروم از لذت‌ها می‌بیند. حریفان به سوی مقصود رفته‌اند، اما او در خرقه‌ای پوسیده باقی مانده است. شاعر از پل زندگی عبور نکرده و در قفس خود اسیر است، اما امیدوار است روزی از این وضعیت رها شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی در شعر وجود دارد که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، مضامین ناامیدی و تنهایی نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارد.

کعبه مقصود

هر جا که شدم، از تو ندایی نشنیدم
جز از بت و بتخانه، اثر هیچ ندیدم

آفاق پر از غلغله است از تو و هرگز
با گوش کر خود به صدایی نرسیدم

دنیا همه دریای حیات و من مسکین
یک قطره از این موج خروشان، نچشیدم

رفتند حریفان به سوی کعبه مقصود
با محملی از نور و به گردش نرسیدم

این خرقه پوسیده، رها کرده و رفتند
من شاد به این پوسته در خرقه خزیدم

صاحبدل آشفته گذشت از پل و من باز
دنبال خسان پشت به پل کرده دویدم

مرغان همه بشکسته قفس را و پریدند
من در قفس افتاده، به خود تار تنیدم

یا رب! شود آن روز که در جمع حریفان
بینم که از این لانه گندیده پریدم؟
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فراق یار
گوهر بعدی:نسیم عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.