هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و فداکاری در راه معشوق سخن می‌گوید. او حاضر است جان خود را فدا کند و از لذت‌های دنیوی و اخروی برای رسیدن به معشوق چشم‌پوشی کند. غزل مملو از تصاویر عاشقانه و استعاره‌های زیبا مانند یوسف و زلف پریشان است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم عمیق آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

جام جان

در دلم بود که جان در ره جانان بدهم
جان ز من نیست که در مقدم او، جان بدهم

جام می ده که در آغوش بتی جا دارم
که از آن جایزه بر یوسف کنعان بدهم

تا شدم خادم درگاه بت باده فروش
به امیران دو عالم همه فرمان بدهم

از پریشانی جانم ز غمش، باز مپرس
سر و جان در ره آن زلف پریشان بدهم

زاهد، از روضه رضوان و رخ حور مگوی
خَم زلفش نه به صد روضه رضوان بدهم

شیخ محراب ، تو و وعده گلزار بهشت
غمزه دوست نشاید که من ارزان بدهم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:همّت پیر
گوهر بعدی:صاحب درد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.