۳۱۲ بار خوانده شده

غزل شماره ۴۳

خرامد از برم آن قد و قامت
عجب گردین و دل ماند سلامت

چه نسبت با قیامت قامتت را
که خیزد از قیامت صد قیامت

سوی مسجد خرام ای بت که زاهد
بطاق ابرویت بندد اقامت

وفا کن زانکه چون دی شد بهارت
نمیبخشد دگر سودی ندامت

چه باشد ای مسیحادم که یکدم
ببالین آئی از روی کرامت

بعشقش در ازل خاکم سرشتند
ملامت گر کنی چندم ملامت

سرشک سرخ و رنگ زرد اسرار
سیه روزی ما را شد علامت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۴۲
گوهر بعدی:غزل شماره ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.