۲۸۶ بار خوانده شده

غزل شماره ۱۶۲

صبا برگو بآن شیرین که گاهی
چه باشد گر کنی برمانگاهی

اگر بر ما گدایان رحمت آری
تو کاندر کشور دل پادشاهی

مدام از عمر برخوردار باشی
اجب ربی رجائی یا الهی

جفا از حد مبر جانا که ترسم
بسوزانم دو عالم را به آهی

ز بیم مدعی تا چند و تا کی
رود دلبر به راهی من براهی

ره دل زد بصورت خوش بیانی
دهد چشمش بدین معنی گواهی

خدا را زان بت خونخوار پرسید
که اسرار حزین دارد گناهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۱۶۱
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.