هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و غم ناشی از آن سخن می‌گوید. او از بی‌خبری از خود و غم‌هایش می‌نالد و بیان می‌کند که تنها سودای معشوق را در سر دارد. اشک‌هایش بی‌ثمر است و تنها کارش گِل کاری و اشک ریختن است. او از محنت زلف معشوق و ناتوانی در رسیدن به آرزوهایش می‌گوید و با وجود سوختن در آتش عشق، هنوز اثری از آن در او دیده نمی‌شود. در نهایت، شاعر اشاره می‌کند که پس از دیدن رخ زیبای معشوق، دیگر به گل و لاله توجهی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، درک عمیق از احساسات و استعاره‌های شعری نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۷

خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا
گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا

گر سرم در سر سودات رود نیست عجب
سر سودای تو دارم غم سر نیست مرا

ز آب دیده که به صد خون دلش پروردم
هیچ حاصل به جز از خون جگر نیست مرا

بی رخت اشک همی بارم و گل می کارم
غیر از این کار کنون کار دگر نیست مرا

محنت زلف تو تا یافت ظفر بر دل من
بر مراد دل خود هیچ ظفر نیست مرا

بر سر زلف تو زانروی ظفر ممکن نیست
که تواناییی چون باد سحر نیست مرا

دل پروانه صفت گر چه پر و بال بسوخت
همچنان ز آتش عشق تو اثر نیست مرا

غم آن شمع که در سوز چنان بی خبرم
که گرم سر ببرند هیچ خبر نیست مرا

تا که آمد رخ زیبات به چشم خسرو
بر گل و لاله کنون میل نظر نیست مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.