هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد دل و رنج‌های عاشقانه خود سخن می‌گوید. او از معشوق خود می‌خواهد که به او توجه کند و دردهایش را تسکین دهد. شاعر از نگاه سرد و بی‌تفاوت معشوق شکایت دارد و از او می‌خواهد که قدر محبت او را بداند. در پایان، شاعر به مقایسه خود با خسرو پرداخته و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۶۰

آورده ام شفیع دل زار خویش را
پندی بده دو نرگس خونخوار خویش را

ای دوستی که هست خراش دلم ز تو
مرهم نمی دهی دل افگار خویش را

مردم که نازکی و گرانبار می شوی
جانم که بر تو می فگند بار خویش را

از رشک چشم خویش نبینم رخ تو من
تو هم مبین در آینه رخسار خویش را

آزاد بنده ای که به پایت فتاد و مرد
و آزاد کرد جان گرفتار خویش را

بنمای قد خویش که از بهر دیدنت
سر بر کنیم بخت نگونسار خویش را

سرها بسی زدی سر من هم زن از طفیل
از سر رواج ده روش کار خویش را

دشنامی از زبان توام می کند هوس
تعظیم کن به این قدری یار خویش را

چون خسرو از دو دیده خورد خون، سزد، اگر
سازد نمک دو چشم جگر خوار خویش را
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.