هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از دردها و رنجهای زندگی خود و دیگران سخن میگوید. او از فراق یاران، تنهایی، و بیعدالتیهای روزگار شکایت دارد و از خداوند طلب کمک میکند. شعر پر از تصاویر دردناک مانند دلهای پارهپاره، کلبه خونخوار، و جگر سوخته است که نشاندهنده عمق رنج و اندوه شاعر است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر و مفاهیم مانند 'کلبه خونخوار' و 'جگر سوخته' ممکن است برای خوانندگان جوان تر سنگین و نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۶۱
بشکافت غم این جان جگرخواره ما را
یا رب، چه وبال آمده سیاره ما را
رفتند رفیقان دل صد پاره ببردند
کردند رها دامن صد پاره ما را
گر همره ایشان روی، ای باد، در آن راه
زنهار بجویی دل آواره ما را
شبها به دل از سوز جگر می کشدم آه
آه ار خبرستی بت عیاره ما را
روزی نکند یاد که شبهای جدایی
چون می گذرد عاشق بیچاره ما را
بوی جگر سوخته بگرفت همه کوی
آتش بزن این کلبه خونخواره ما را
دیدند سر شکم همه همسایه و گفتند
این سیل عجب گر نبرد خانه ما را
جز خسته و افگار نخواهد دل خسرو
خویی ست بدین بخت ستمگاره ما را
یا رب، چه وبال آمده سیاره ما را
رفتند رفیقان دل صد پاره ببردند
کردند رها دامن صد پاره ما را
گر همره ایشان روی، ای باد، در آن راه
زنهار بجویی دل آواره ما را
شبها به دل از سوز جگر می کشدم آه
آه ار خبرستی بت عیاره ما را
روزی نکند یاد که شبهای جدایی
چون می گذرد عاشق بیچاره ما را
بوی جگر سوخته بگرفت همه کوی
آتش بزن این کلبه خونخواره ما را
دیدند سر شکم همه همسایه و گفتند
این سیل عجب گر نبرد خانه ما را
جز خسته و افگار نخواهد دل خسرو
خویی ست بدین بخت ستمگاره ما را
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.