۲۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰

دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا
فریاد ازان دو سلسله مشک تر مرا

سنگین دل تو سخت تر از سنگ مرمر است
کوه غم است بر دل ازان سنگ، مر مرا

دی غمزه تو کرد اشارت به سوی لب
تا بوسه ای دهد ز شکر خوبتر مرا

رویت گل و لبت شکر و این عجب که نیست
جز درد سر به حاصل ازان گل شکر مرا

گفتم لب ترا که مرا عشوه ای بده
از خود نداد عشوه کسی را مگر مرا

چون من ترا درون دل خویش داشتم
آخر چه دشنه داشته ای در جگر مرا

با خسروت شمار وصال است هر شبی
یک شب هم از طفیلی خسرو شمر مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.