هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و هجران معشوق خود میگوید و درد دوری از او را بیان میکند. او از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و تأثیر آن بر دلها را توصیف میکند. شاعر از معشوق میخواهد که با لطف خود دلهای پریشان را آرام کند و از رفتن او اظهار ناراحتی میکند. در پایان، شاعر از دیوانگی عشق و بیاختیاری دل در برابر فرمان معشوق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۹۷
بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران را
با شربت دیدارت بدخو نکنم جان را
از بس که دل خلقی گم شد به زنخدانت
خون پر شود ار کاوند آن چاه زنخدان را
دی شانه زدی گیسو، افتاد بسی دلها
گرد آر دمی آخر دلهای پریشان را
در جیب وجود کس نگذاشته ای نقدی
یک لطف بکن زین پس مگشای گریبان را
تو می روی و دلها دنبال دوان هر سو
چون خلق که بشتابد نظاره سلطان را
بدبخت دلی دارم، دیوانه بت رویان
یا رب که مباد این دل هندو و مسلمان را
گویند که از خوبان بدنام شدی خسرو
چون دل نکند فرمان، خسرو چه کند آن را
با شربت دیدارت بدخو نکنم جان را
از بس که دل خلقی گم شد به زنخدانت
خون پر شود ار کاوند آن چاه زنخدان را
دی شانه زدی گیسو، افتاد بسی دلها
گرد آر دمی آخر دلهای پریشان را
در جیب وجود کس نگذاشته ای نقدی
یک لطف بکن زین پس مگشای گریبان را
تو می روی و دلها دنبال دوان هر سو
چون خلق که بشتابد نظاره سلطان را
بدبخت دلی دارم، دیوانه بت رویان
یا رب که مباد این دل هندو و مسلمان را
گویند که از خوبان بدنام شدی خسرو
چون دل نکند فرمان، خسرو چه کند آن را
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.