هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، عشق و رندی را ستایش می‌کند و از زهد خشک و ریاکارانه انتقاد می‌نماید. شاعر با اشاره به مفاهیمی مانند عشق الهی، فنا در راه دوست، و ارزش خدمت به رندان، برتری عشق و مستی معنوی را بر تقوای ظاهری می‌گذارد. همچنین، از قدرت عشق در زنده کردن مردگان و ناتوانی رقیب در جدا کردن عاشق از معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و انتقادی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شماره 2

بگوی زاهد خودبین بادپیما را
که درد باده رهانید از خودی ما را

کسی که پا و سری یافت در دیار فنا
گزید خدمت رندان بی سر و پا را

اگرچه نقطه ز با یافت رتبه امکان
ولی به نقطه شناسند عارفان با را

مکن ملامتم از عاشقی که نتوان بست
ز دیدن رخ خورشید چشم حربا را

ز کوی دوست مگر می‌رسد نسیم صبا
که پر ز نافه چین کرده کوه و صحرا را

کمینه چاکری از بندگان پیر مغان
به یک اشاره کند زنده صد مسیحا را

روا مدار که هر دم به یاد روی گلی
چو غنچه چاک زنم جامه شکیبا را

به صد فسانه و افسون نمی‌کند بیرون
رقیب از سر مجنون هوای لیلا را

پیاله گیر که رندان به نیم جو نخرند
هزار ساله طاعات زهد و تقوا را

برو ز دست مده گر وصال می‌طلبی
فغان و ناله و فریاد و آه شب‌ها را

کسی به کنه کلام تو پی برد وحدت
که یافت در صدف لفظ در معنا را
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره 1
گوهر بعدی:غزل شماره 3
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.