۳۴۴ بار خوانده شده

غزل شماره 32

تا زنگ سیه ز آینه دل نزداید
عکس رخ دلدار در او خوش ننماید

در طرف چمن گر نکند جلوه رخ دوست
بر برگ گلی این همه بلبل نسراید

نور ازلی گر ندمد از رخ لیلی
از گردش چشمی دل مجنون نرباید

هر کو نکند بندگی پیر خرابات
بر روی دلش جان در معنی نگشاید

ای غمزده تریاق محبت به کف آور
تا زهر غم دهر تو را جان نگزاید

آیین طریقت به حقیقت به جز این نیست
کز شادی و غم راحت و رنجت نفزاید

این بار امانت که شده قسمت وحدت
بر پشت فلک گر نهد البته خم آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره 31
گوهر بعدی:غزل شماره 33
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.