۳۱۲ بار خوانده شده

غزل شماره 38

آنکه هر دم زندم ناوک غم بر دل ریش
زود باشد که پشیمان شود از کرده خویش

بشنو این نکته که در مذهب رندان کفر است
رندی و عاشقی و آگهی از مذهب و کیش

جلوه‌گاه نظر شاهد غیبند همه
کعبه زاهد و کوی صنم و دیر کشیش

به نگاهی که کند دیده دل از دست مده
سفر وادی عشق است و خطرها در پیش

دل شد از هجر تو بیمار و نگفتم به طبیب
زانکه بیمار ره عشق ندارد تشویش

از کم و بیش ره عشق میندیش که نیست
عاشقان را به دل اندیشه ره از کم و بیش

ای دل این پند حکیمانه شنو از وحدت
خاطری ریش مکن تا نشوی زار و پریش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره 37
گوهر بعدی:غزل شماره 39
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.