هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و اندوه ناشی از جدایی از معشوق سخن می‌گوید. شاعر از تقدیر گله دارد که او را از یار جدا کرده و از درد هجران می‌نالد. او همچنین به وفاداری خود اشاره می‌کند و از داغ‌های عشق و گریه‌هایش می‌گوید. در پایان، شاعر به وفاداری بی‌نظیر خسرو اشاره می‌کند که در آفاق زبانزد است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۲۶

تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت
از جان گله دارم که مرا زنده چرا داشت

اندوه جدایی ز کسی پرس که یک چند
دور فلک از صبحت یارانش جدا داشت

دیوار ترا من حله خار نخواهم
هجرت به دلم گر چه که صد رخنه روا داشت

داغی دگر اینست که از گریه بشستم
آن داغ که دامانت ز خون دل ما داشت

صوفی که خرامیدن تو دیده به صد صدق
بدرید مصلا و کله در ته پا داشت

خسرو به وفای تو دهد جان که در آفاق
گویند همه کان سگ دیوانه وفا داشت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.