هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی و جمال معشوق و تأثیر عمیق آن بر زندگی خود می‌نویسد. همچنین، به از دست دادن عزیزان، صبر و شکیبایی در برابر مصائب، و ناامیدی از وصال معشوق اشاره می‌کند. در نهایت، شعر به مرگ و فنا و گذر عمر نیز پرداخته است.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی مانند عشق، رنج، و مرگ است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، ممکن است برخی از مضامین برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۲۹

تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت
بس خرمن مردان که به باد ستمش رفت

هر صبر و سلامت که دل سوخته را بود
اندر شکن سلسله خم به خمش رفت

یوسف چو گذر کرد به بازار جمالش
هر مایه که او داشت به هفده درمش رفت

یک روز به شادی وصالش نرسانید
آن عمر گرانمایه که ما را به غمش رفت

آلوده نشد هیچ گهی دامن نازش
زان خون عزیزان که به زیر قدمش رفت

بسیار سرافگنده به شمشیر سیاست
ای دولت آن سر که به تیغ کرمش رفت

رفت از قلم حکم که در عشق رود جان
القصه، همان رفت که اندر قلمش رفت

جان دید چو خونریزی سلطان خیالش
بستد کفن و تیغ به زیر علمش رفت

بر یاد وی امشب شب خسرو به درازی
کوتاه نشد، گر چه مهی بیش و کمش رفت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.