هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد هجران و عشق نافرجام است. شاعر از جدایی معشوق شکایت کرده و تأکید میکند که بدون او، زندگی برایش ارزشی ندارد. او عشق را فراتر از دنیا و آخرت میداند و از زبان هرزهگویان درباره عشق انتقاد میکند. در پایان، شاعر به معشوق اطمینان میدهد که عشق او منحصر به فرد و بینظیر است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه داشته باشد.
شمارهٔ ۱۳۲
در هجر توام کار به جز آه و فغان نیست
در پیش توام دان که زبانم به دهان نیست
بی دوست اگر خلق به جان می زید و سر
هم جان و سر دوست که ما را سر آن نیست
سهل است اگر هر دو جهان باز گذارند
از بهر نگاری که چو او در دو جهان نیست
ما زنده بدوییم که جان می رود از ما
بر وی که به معشوقه زید منت آن نیست
مشنو سخن عاشقی از هرزه زبانان
کاین کار دل است ای پسر و کار زبان نیست
گفتی که هم آغوش خیالم به چه سانی
خواب خوش مجنون به بر دوست نهان نیست
خسرو ز تو گر دل بستد صاحب حسنی
خوش باش که یوسف به یکی قلب گران نیست
در پیش توام دان که زبانم به دهان نیست
بی دوست اگر خلق به جان می زید و سر
هم جان و سر دوست که ما را سر آن نیست
سهل است اگر هر دو جهان باز گذارند
از بهر نگاری که چو او در دو جهان نیست
ما زنده بدوییم که جان می رود از ما
بر وی که به معشوقه زید منت آن نیست
مشنو سخن عاشقی از هرزه زبانان
کاین کار دل است ای پسر و کار زبان نیست
گفتی که هم آغوش خیالم به چه سانی
خواب خوش مجنون به بر دوست نهان نیست
خسرو ز تو گر دل بستد صاحب حسنی
خوش باش که یوسف به یکی قلب گران نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.