هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین درباره عشق ناکام و درد فراق است. شاعر از دیدن معشوق، شنیدن سخنانش، و یادآوری خاطراتش سخن می‌گوید و از بی‌صبری و بی‌تابی خود در فراق می‌نالد. او از شب‌های طولانی و امیدهای بربادرفته می‌گوید و در نهایت، از ناتوانی در تحمل این درد شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۳۴

خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ست
یا زان لب شیرین سخن تلخ شنیده ست

زان زلف مسلسل که همه برشکند باد
از روی تو بنگر که در ان زیر چه دیده ست

بر قافله صبر مرا نیست ولایت
امروز که مژگان تو لشکر نکشیده ست

این اشک به چشم من از آن جای گرفته ست
کاندر طلب وصل تو بسیار دویده ست

شبهاست چو گل غرقه به خونم که به سویم
از باغ وصال تو نسیمی نوزیده ست

آری، شب امید همه غمزدگان را
صبحی ست که تا روز قیامت ندمیده ست

طاقت چو ندارم که رسانم به تو خود را
فریاد رس، ای دوست، که طاقت برسیده ست

خسرو تن بیجانت به گلزار زمانه
مرغیست که او از قفس سینه پریده ست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.