۲۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۲

ندانستم که اهلیت گناهست
ایا این ره که می پویم چه راهست

ز جور روزگار و طعن دشمن
جهان بیش جهان بینم سیاهت

نه هر مردی تواند کرد مردی
سوار شیر دل پشت سپاهست

کسان را بر در هر کس پناهی
مرا بر درگه لطفش پناهست

اگر آهی کشم درهم کشد روی
مگر آیینه را تندی ز آهست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.