هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و رنج ناشی از آن سخن میگوید. شاعر از درد فراق و تأثیر عمیق معشوق بر جان خود مینویسد. او توصیف میکند که چگونه نگاه اول معشوق در وجودش نفوذ کرده و او را در وضعیتی بین مرگ و زندگی قرار داده است. شاعر از بیقراری و بیخوابی شبانه و اشکهای خونین میگوید و در نهایت به این نتیجه میرسد که تمام عمرش در سحر و جادوی عشق گذرانده شده است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۶۶
جفا کز وی برین جان زبون رفت
نگویم، گر چه از گفتن فزون رفت
هم اول روز کامد پیش چشمم
ز راه دیده در جانم درون رفت
نه من مرده نه زنده، زان که هر بار
که او آمد به دل جانم درون رفت
خطش آغاز شد، بیچاره جانم
نرفت از پیش این خواهد کنون رفت
دلم می گفت از او شب سرگذشتی
همه شب تا به روز از دیده خون رفت
همین دانم خبرگاه سحرگاه
ز بیهوشی نمی دانم که چون رفت
نشد از جادویی هم زان خسرو
همه عمرش به تعویذ و فسون رفت
نگویم، گر چه از گفتن فزون رفت
هم اول روز کامد پیش چشمم
ز راه دیده در جانم درون رفت
نه من مرده نه زنده، زان که هر بار
که او آمد به دل جانم درون رفت
خطش آغاز شد، بیچاره جانم
نرفت از پیش این خواهد کنون رفت
دلم می گفت از او شب سرگذشتی
همه شب تا به روز از دیده خون رفت
همین دانم خبرگاه سحرگاه
ز بیهوشی نمی دانم که چون رفت
نشد از جادویی هم زان خسرو
همه عمرش به تعویذ و فسون رفت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.