هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد عشق و فراق را بیان می‌کند. شاعر از غم و آتش عشق سخن می‌گوید، از اشک‌هایش که مانند لعل ناب شده‌اند، و از زلف معشوق که مانند طناب در گردن او افتاده است. او از خرابی دل خود و عشق شدید به معشوق می‌نویسد و آرزوی دیدار او را دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است نیاز به درک ادبی بیشتری داشته باشند.

شمارهٔ ۱۶۹

دریاب که جان خراب گشته ست
دل ز آتش غم کباب گشته ست

خون جگر آب شد ز عشقت
زهره نه که گویم آب گشته ست

پیش که گشایم این که زلفت
در گردن من طناب گشته ست

یک ره به من خراب کن گشت
دل بین که چسان خراب گشته ست

دانم که ز مهر عارض تست
اشکم که چو لعل ناب گشته ست

زلف تو سیه چراست ماناک
بسیار در آفتاب گشته ست

در کشتن خسرو آرزویت
بشتاب که بس شتاب گشته ست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.