۲۲۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۹

زلف سیه تو مشک چین است
بالای تو سرو راستین است

لعل تو نگین خاتم حسن
وان خط تو نقش آن نگین است

گر موم بود میان خاتم
در خاتم لعل انگبین است

ماهست رخت در آن سخن نیست
قندی است لبت سخن در این است

هر لحظه کشد بکشتنم تیغ
چشم تو که شوخ و نازنین است

گفتم که ترا کمین غلامم
گر هست گناه من همین است

ما را ز لب تو نیست قسمی
تدبیر چه سود، قسمت این است

تو غمزه چه می زنی به خسرو
کین تیر سپهر در کمین است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.