هوش مصنوعی: این شعر غم‌انگیز از عشق نافرجام و جدایی یار سخن می‌گوید. شاعر از درد فراق و اشتیاق به معشوق می‌نالد و بیان می‌کند که با وجود رفتن یار، یاد و خاطره‌اش همچنان در جان او باقی است. اشک‌های روان و آه‌های سوزان شاعر، نشان‌دهنده عمق اندوه اوست. او از این که نتوانسته معشوق را نگه دارد و در لحظه جدایی جان خود را از دست نداده، اظهار تأسف می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و استفاده از استعاره‌های پیچیده در شعر، درک کامل آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند اندوه شدید و فراق ممکن است برای گروه‌های سنتی پایین‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۹۹

رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت
نقش او از پیش چشم خون فشان من نرفت

کی به هجرانش چو جان مستمند من نسوخت
کس به دنبالش به جز اشک روان من نرفت

من بدان بودم که پایش گیرم و میرم به دست
چون کنم کوگاه رفتن در میان من نرفت

اندران ساعت که از پیش من شوریده بخت
رفت آن بدخو، چرا آن لحظه جان من نرفت

دل ز من دزدید و سرتا پای او جستم، نبود
زیر زلفش بود و در آنجا گمان من نرفت

آن زمان کان قامت چون تیر بر من می گذشت
وه چرا پیکانی اندر استخوان من نرفت

بس که مرغ نامه بر از آه خسرو پر بسوخت
نامه دردم بدان نامهربان من نرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.