هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و سودای معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه دلش درگیر عشق شده و رنج‌های بسیاری را تحمل کرده است. او از بی‌مهری معشوقان گله دارد، اما در نهایت جانش را فدای عشق آنان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و فداکاری ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۱۲

خانه ام ویران شد از سودای خوبان عاقبت
گشت دل مدهوش و دل شیدای خوبان عاقبت

هشت سر بر دوش من باری و باری می کشم
تا مگر اندازمش در پای خوبان عاقبت

رأی آن دارم که خونم را بریزند اهل حسن
شد موافق رای من با رای خوبان عاقبت

گر چه بی مهرند مهرویان به عشاق، ای رقیب
جان عاشق می شود مأوای خوبان عاقبت

صبر و هوشم از سواد زلف جانان گشت کم
شد همین سود من از سودای خوبان عاقبت

بارها گفتم که ندهم دل به خوبان، لیک دل
گشت از جان بنده و مولای خوبان عاقبت

بر دل مجروح خسرو دلبران را نیست رحم
جان به زاری داد از سودای خوبان عاقبت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.