هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد و شور عاشقی است که از فراق و جدایی رنج میبرد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای عمیق، مانند لالههای خونین و طبیب، احساسات خود را بیان میکند. او از یار خود سخن میگوید که در نظرش بینظیر است و هر بخش از وجودش معنایی دیگر دارد. در نهایت، شاعر به عشق جاودانه و لطافت لب یار اشاره میکند که به او حیاتی دوباره میبخشد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۱۵
عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر است
زین جهانش چه خبر کو به جهانی دگر است
بس که از خون دلم لاله خونین بشکفت
هر کجا می نگرم لاله ستانی دگر است
ای طبیب، از سر بیمار قدم باز مگیر
چاره ای ساز که بیمار زمانی دگر است
عاقبت خواستی از من چو دل من، آن نیز
در سر کوی تو آن وصف و نشانی دگر است
حاصل از دوست به جز گریه ندارم، لیکن
در دل یار یقینم که گمانی دگر است
یک سر موی میان تو عجب باریک است
هر سر موی تو زان نکته بیانی دگر است
افتاب، ار چه زاعیان جهانست، ولیک
بررخ خوب تو آن هم نگرانی دگر است
شد به بوسی ز لبت خنده چو خسرو جاوید
کز لطافت لب شیرین تو جانی دگر است
زین جهانش چه خبر کو به جهانی دگر است
بس که از خون دلم لاله خونین بشکفت
هر کجا می نگرم لاله ستانی دگر است
ای طبیب، از سر بیمار قدم باز مگیر
چاره ای ساز که بیمار زمانی دگر است
عاقبت خواستی از من چو دل من، آن نیز
در سر کوی تو آن وصف و نشانی دگر است
حاصل از دوست به جز گریه ندارم، لیکن
در دل یار یقینم که گمانی دگر است
یک سر موی میان تو عجب باریک است
هر سر موی تو زان نکته بیانی دگر است
افتاب، ار چه زاعیان جهانست، ولیک
بررخ خوب تو آن هم نگرانی دگر است
شد به بوسی ز لبت خنده چو خسرو جاوید
کز لطافت لب شیرین تو جانی دگر است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.