هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد و رنج عاشق در فراق معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، از زلف، لب، چشم و خط معشوق سخن می‌گوید و از جدایی و نبود معشوق شکوه می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند فنا و بقا نیز در شعر دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و کنایه‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۲۵

یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه خم است
زیر آن موی رخت از گل خندان چه کم است

چند گویی که مکن صورت جورم از چشم
مردم چشم تو خود صورت جور و ستم است

ما چو از زلف تو زنار ببستیم، اکنون
هم به روی تو اگر روی مرا بر صنم است

گاه گاهی که دمی نیم دمی همچو مسیح
زندگانی اگرم هست همان نیم دم است

ای لب از خون دلم شسته ز بهر خونم
تا چه در دست که لبهای ترا در شکم است

دل من سوی عدم رفت به همراهی صبر
از لب خود خبری پرس که راه عدم است

ماند با خط تو چسبیده سیاهی دو چشم
زان که خط توتر و دیده من نیز نم است

چه سبب خط ترا ماه بود در فرمان
مگر از خامه دستور عطارد رقم است

مگر از جرعه جام کرمت شسته شود
دل خسرو که بیالوده ز اندوه و غم است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.