هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر حالتی از بی‌قراری و شیفتگی عاشق نسبت به معشوق است. شاعر از بی‌خوابی و آشفتگی دل و چشم خود می‌گوید و معشوق را به عنوان محور تمامی افکار و احساسات خود توصیف می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند فداکاری در راه عشق، ناتوانی در برابر جذبه‌های معشوق و تأثیر عمیق عشق بر روح و جان انسان در این شعر به چشم می‌خورد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۴۵

نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در دست
چشم و دل هر دو به رخسار تو آشفته و مست

پرده بدرید، کس این راز نخواهد پوشید
غنچه بشگافت، سرش باز نخواهد پیوست

ای که از سحر دو چشم تو، پری بسته شود
آدمی نیست که چشم از تو تواند بربست

تا به گلزار جهان سرو بلندت برخاست
هر نهالی که نشاندند به بستان بنشست

بهر خون ریز مرا دست چه مالی چندین؟
خون من به که بریزی و بمالی بر دست

هر که جان در ره جانان ندهد مرده بود
مرده هم بدهد، اگر در تن او جانی هست

چشم خسرو نتوان بست که در خواب مبین
منع هندو نتوان کرد که صورت مپرست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.