هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از دردهای عاطفی و ناکامیهای عشق سخن میگوید. شاعر از طبیبی که نمیتواند درد دلش را درمان کند، از رازهایی که باید پنهان بمانند و از عشقی که او را غرق در اندوه کرده است، مینالد. همچنین، اشارهای به قدرت عشق دارد که حتی عاقلان را از مسیر خود خارج میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و نگاه فلسفی به عشق و رنجهای آن است که درک آن برای نوجوانان کمسنتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی کلاسیک، فهم آن را برای گروههای سنی پایینتر چالشبرانگیز میکند.
شمارهٔ ۲۷۹
درد دلم را طبیب چاره ندانست
مرهم این ریش پاره پاره ندانست
راز دلت را به صبر گفت بپوشان
حال دل غرقه را کناره ندانست
خال بنا گوش او زگوشه نشینان
برد چنان دل که گوشواره ندانست
قافله عقل را به ساعد سیمین
راه بجایی برد که یاره ندانست
سختی ازان دیدی، خسروا، که به اول
قاعده آن دل چو خاره ندانست
مرهم این ریش پاره پاره ندانست
راز دلت را به صبر گفت بپوشان
حال دل غرقه را کناره ندانست
خال بنا گوش او زگوشه نشینان
برد چنان دل که گوشواره ندانست
قافله عقل را به ساعد سیمین
راه بجایی برد که یاره ندانست
سختی ازان دیدی، خسروا، که به اول
قاعده آن دل چو خاره ندانست
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.