۲۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۷

بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیست
اینک بلند گفتمت، از کس حجیب نیست

تا پای در رکاب لطافت نهاده ای
اشکم کدام روز که پا در رکیب نیست

پیش رخت که بر ورق لاله خط کشید
گر دفتر گل است که هم در حسیب نیست

دل با رخت چگونه نگردد فریفته؟
از صورت تو چیست که آن دلفریب نیست؟

چون دل ز دست رفت که راه امید بود
بر چشم تست دیگر و بر کس عتیب نیست

میلی نمی کند سوی خسرو چو آب خضر
با آنکه میل آب جز اندر نشیب نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.