هوش مصنوعی:
متن بالا یک شعر عرفانی و امیدبخش است که از زبان شاعری خطاب به دلِ غمین و دردمند سروده شده است. شاعر با استفاده از استعارهها و تصاویر زیبا، به دل تسلی میدهد که پایان سختیها نزدیک است و روزهای خوش در راه هستند. او از رسیدن جانان، طبیب، پادشا، مرغ آشیان و شمع دیده سخن میگوید که همگی نماد امید و رهایی از درد و رنج هستند.
رده سنی:
15+
متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۲۹۰
ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ست
در کام تسمه چشمه حیوان رسیدنی ست
ای دردمند هجر، مینداز دل ز درد
کاینک طبیب آمده، درمان رسیدنی ست
ای آب دیده، ریختنی گرد کن گهر
کان پادشا درین ده ویران رسیدنی ست
ای گلستان عمر، ز سر برگ تازه کن
کان مرغ آشیان به گلستان رسیدنی ست
پروانه وار پیش روم بهر سوختن
کان شمع دیده در شب هجران رسیدنی ست
در ره بساط لعل ز خون جگر کشم
کان نازنین چو سرو خرامان رسیدنی ست
جانی که از فراق رها کرد خانه را
یاد آورید کارزوی جان رسیدنی ست
با خویش می زدم که فراق ار چنین بود
این چاشنیت در بن دندان رسیدنی ست
آورد بخت مژده که خسرو تو غم مخور
تیر بلا به سینه فراوان رسیدنی ست
در کام تسمه چشمه حیوان رسیدنی ست
ای دردمند هجر، مینداز دل ز درد
کاینک طبیب آمده، درمان رسیدنی ست
ای آب دیده، ریختنی گرد کن گهر
کان پادشا درین ده ویران رسیدنی ست
ای گلستان عمر، ز سر برگ تازه کن
کان مرغ آشیان به گلستان رسیدنی ست
پروانه وار پیش روم بهر سوختن
کان شمع دیده در شب هجران رسیدنی ست
در ره بساط لعل ز خون جگر کشم
کان نازنین چو سرو خرامان رسیدنی ست
جانی که از فراق رها کرد خانه را
یاد آورید کارزوی جان رسیدنی ست
با خویش می زدم که فراق ار چنین بود
این چاشنیت در بن دندان رسیدنی ست
آورد بخت مژده که خسرو تو غم مخور
تیر بلا به سینه فراوان رسیدنی ست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.