هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین از عشق نافرجام و درد فراق سخن می‌گوید. شاعر از دیدن معشوق و اشک‌های بی‌پایان خود می‌گوید، و این که عشق او را از همه چیز بی‌نیاز کرده است. او از جراحات روحی و رنج‌های عاشقی می‌نالد و اشاره می‌کند که حتی شنیدن نام معشوق نیز قلبش را می‌آزارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و رنج روحی ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۹۶

تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است
خونابه ها ز چشم چکیدن گرفته است

مهر و مه است در نظرم کم ز ذره ای
تا خاک آب دیده کشیدن گرفته است

چون کرده ایم نسبت گل با جمال او
دل هم ز شوق جامه دریدن گرفته است

کی پند و اعظم بنشیند به گوش دل
گوشم که خواری تو شنیدن گرفته است

در جان هزار گونه جراحت پدید شد
لب را به قهر ما چو گزیدن گرفته است

دل را هوای شربت و آب زلال نیست
در عاشقی چو زهر چشیدن گرفته است

تا گفته ای که جانب خسرو همی روم
اشکش ز دیده پیش دویدن گرفته است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.