۲۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۸

از لعل آتشین تو دل کان آتش است
زان لعل سوخته ست دل و جان آتش است

بشکن بتان آزر ازان رو خلیل وار
کان روی تو نه روی گلستان آتش است

سرگشته عاشق از تو، بگو، گوی چون برد
دل اسپ روم و روی تو میدان آتش است

دی تیر می گشادی و می سوختی مرا
بر تیر نی ز غمزه و پیکان آتش است

این تن که سوز عشق برآورد داد از او
کشتی چوب بر سر طوفان آتش است

خسرو، تنی چو کاه و فراقی درونه سوز
درویش خانه از خس و باران آتش است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.