هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، بیانگر درد عشق و هجران است. شاعر از بیوفایی معشوق، رنج دل و ناآرامی جان میگوید. معشوق پیوسته در حال تغییر است و دلش را از شاعر پنهان میکند. شاعر از پندهای دیگران بینیاز است، چرا که دل و جانش جای دیگری است. او از سحر چشمان معشوق و فتنهانگیزیهایش مینالد و در نهایت، به عشق بیپایان خود اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد هجران و بیوفایی ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
شمارهٔ ۳۱۰
باز آن حریف بر سر سودای دیگرست
هر ساعتی به خون منش رای دیگرست
دل برده رخ به پرده نهان می کند ز من
این وجه جز به مرده تقاضای دیگرست
راضی نمی شود به دل و دیده هجر او
این دزد در تفحص کالای دیگرست
پندم مده که نشونم، ای نیکخواه، ازآنک
من با توام، ولی دل و جان جای دیگرست
خارادل است یار، دلی کاندهش کشد
آن را تو دل مگوی که خارای دیگرست
دیوانه گشت خلق که از سحر چشم او
هر دم به شهر فتنه و غوغای دیگرست
از بهر آنکه دست نماید به جاودان
هر ساعدیش را ید بیضای دیگرست
به گر به بوسه ای بخرد زرد روییم
کیش زعفران نه در خور حلوای دیگرست
خسرو به یک نظاره رویش ز دست شد
وین دیده را هنوز تمنای دیگرست
هر ساعتی به خون منش رای دیگرست
دل برده رخ به پرده نهان می کند ز من
این وجه جز به مرده تقاضای دیگرست
راضی نمی شود به دل و دیده هجر او
این دزد در تفحص کالای دیگرست
پندم مده که نشونم، ای نیکخواه، ازآنک
من با توام، ولی دل و جان جای دیگرست
خارادل است یار، دلی کاندهش کشد
آن را تو دل مگوی که خارای دیگرست
دیوانه گشت خلق که از سحر چشم او
هر دم به شهر فتنه و غوغای دیگرست
از بهر آنکه دست نماید به جاودان
هر ساعدیش را ید بیضای دیگرست
به گر به بوسه ای بخرد زرد روییم
کیش زعفران نه در خور حلوای دیگرست
خسرو به یک نظاره رویش ز دست شد
وین دیده را هنوز تمنای دیگرست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.