هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. او از دوری معشوق می‌نالد و از او می‌خواهد که نظری به سویش کند. شاعر معشوق را به خورشید تشبیه می‌کند و خود را ذره‌ای در برابر آن می‌داند. او از جوشش عشق و اشک‌هایش می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که روی خود را از نامحرمان بپوشاند. شعر با تصاویر زیبا و احساسی، حالتی عاشقانه و در عین حال عارفانه دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و عارفانه عمیق است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری و تجربه نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

شمارهٔ ۳۱۸

گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت
کم زانکه گاه آگهیی باشد از منت

خورشیدوار یک نظری کن که بر درند
سرگشته صد هزار چو ذرات روزنت

ترکی و بهر رزم زره نیست حاجتت
بس باشد آب دیده عشاق جوشتت

تو دانی و کسان، بحلت باد خون من
باری ز بار من بود آزاد گردنت

افتادگان که بر سر کویت شدند خاک
دامن کشان مرو که نگیرند دامنت

تو آفتاب حسنی و من در شب فراق
وین تیره روزیم شده چون روز روشنت

مردم ازین هوس که چو جان در برت کشم
کز جانست زنده هر کس و جان من از تنت

پیکان درون دل مکن، ای پندگو، زیان
نی خار پاست اینکه برآید به سوزنت

بهر خدای چهره ز نامحرمان بپوش
خسرو بس است بلبل نالان به گلشنت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.