هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم و هجران، عشق و زیبایی معشوق، و مفاهیم طبیعت مانند آب و آفتاب سخن می‌گوید. شاعر از درد دوری و تأثیرات عاطفی آن بر جان و دل خود می‌نالد و از زیبایی لب معشوق و تأثیرات آن بر زندگی خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و استعاره‌های شاعرانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و ادبی نیاز دارد. همچنین، ممکن است برخی از مفاهیم برای خوانندگان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۲۲

رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت
غمت درونه جان خراب را بگرفت

چگونه خواب برد دیده را ز هجرانش
چنین که خون جگر جای آب را بگرفت

گرفت خط لب چون آب زندگانی او
بسان سبزه که لبهای آب را بگرفت

سؤال کردم بوسی از آن لب چو شکر
سخن در آمد و راه جواب را بگرفت

ز غیرت رخ او آفتاب خواست ز چرخ
فرو فتد، که ذنب آفتاب را بگرفت

رواست گر بزند خیمه بر فلک خسرو
که آن کمند چو مشکین طناب را بگرفت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.