هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و جفای معشوق شکایت می‌کند و به بیان دردها و رنج‌های عاشقانه می‌پردازد. شاعر از بی‌وفایی و شوخی‌های معشوق گلایه کرده و از تأثیرات عمیق این عشق بر جان خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و گلایه‌هایی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۳۳

کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت
که ناز و شوخیت از بهر جان ما آموخت

کتاب صبر همان روز، من فرو شستم
که خوبی تو ترا تخته جفا آموخت

فلک نگر که چه خط کرد بر جریده حسن
جفا درست و وفاداریت خطا آموخت

جراحت جگر خستگان چه می پرسی؟
ز غمزه پرس که این شوخی از کجا آموخت

دلی نماند که از تن نبردیش عمدا
معلم تو که بوده ست، کاین دعا آموخت؟

ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجوی
چه جای زرگری آن را که کیمیا آموخت

چه روز بود که آمد خیال تو در چشم؟
که غرق کرد مرا و خود آشنا آموخت

دل رقیب نسوزد ز آه من، چه کنم؟
نمی توان سگ دیوانه را وفا آموخت

نیافت خسرو گمگشته خویش را، با آنک
ز گرد نامه تو خط والضحی آموخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.