هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر عمیق عشق بر خود سخن می‌گوید. او از تشبیه‌های زیبا مانند مقایسه زلف معشوق با رشته‌ای که آفتاب به آن آویزان است و یا دلش را به قندیل سوخته‌ای تشبیه می‌کند که به محراب ابروان معشوق آویخته شده، استفاده کرده است. همچنین، شاعر از درد فراق و جدایی و تأثیر آن بر روح و روان خود می‌نویسد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از تشبیه‌ها و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۳۶

رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت
که آفتاب بدان رشته می توان آویخت

روان شدی و مرا از میان همچون موی
به آشکار ببستی و در نهان آویخت

چه کرد پیش رخت گل که گل فروش او را
به دست خود به گلو بسته ریسمان آویخت

دلم چو رشته قندیل از آتش رخ خویش
بسوختی و به محراب ابروان آویخت

بماند تا به قیامت به موی آویزان
کسی که یک سر مویی در آن میان آویخت

عنان گشاده به دنباله تو آب دو چشم
دو دسته مردمک دیده در عنان آویخت

دلم ز دیده برون شد، بماند در مژگان
گزیر کرد ز باران به ناودان آویخت

ز چشم و ابروی او گوشه گیر شو، خسرو
ز ترک مست حذر به چو در کمان آویخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.