۲۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۲

دامن گل ز ابر پر گهر است
باغ را زیب و زینت دگر است

غنچه بر باد داد دل، چو گشاد
چشم بر گل که مو به روی فر است

به یکی جام کش رسید از دور
نرگس افتاده مست و بی خبر است

همه از سرو می برد بلبل
نیک یکبارگی بلند پر است

هر چه تسخیر کیف یحیی الارض
خواند بلبل به خط سبزه در است

گل ورق راست کرده از شبنم
مهره آن ورق همه گهر است

دوستان را کنون ز بهر نشاط
جانب باغ و بوستان گذر است

ورق گل اگر لطیف افتاد
خط سبزه ازان لطیف تر است

نرود سوی باغ خسرو، ازآنک
باغ او بزم شاه نامور است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.