هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر درد و رنج عاشقانه و ناامیدی از عشق یکطرفه است. شاعر از بی‌وفایی و جفای معشوق شکایت می‌کند و از صبر و عقل خود می‌گوید که در برابر این عشق ناامید کننده فرو ریخته است. در نهایت، شاعر به دنبال تسلیم و امیدواری به آینده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، مضامین ناامیدی و تسلیم ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۵۸

این جفا کارییت که نو به نو است
مگر این جان کشته را درو است

چون ترا نیست نیم کنجد شرم
گفت من نزد تو به نیم جو است

چشم بر کشتنم گماشته ای
چه کنم گوش تو سخن شنو است

شد عنانم ز دست چه توان کرد؟
توسن صبر نیک تیز دو است

عقل با مرهمی فروخته شد
جان مسکین به یک نفس گرو است

سر به خاکت ببینم و پس ازین
زنده مانم بدانک عمر نو است

خسروا، لشکر خطش بدوید
دل نگهدار، وقت زاغ رو است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.