هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به ستایش معشوق می‌پردازد و از زیبایی و کمال او سخن می‌گوید. همچنین، شاعر از غم و اندوه درونی خود می‌گوید که در حضور معشوق از بین می‌رود. در نهایت، شاعر از معشوق می‌خواهد که جان او را از غم نجات دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۶۱

روی نیکوی تو ز مه کم نیست
جز ترا نیکویی مسلم نیست

دهنت ذره و کم از ذره است
رخ ز خورشید ذره ای کم نیست

بی دهانی و ملک خوبی را
چون سلیمان شدی که خاتم نیست

نسبتی هست در دهان تو، لیک
در میان تو نسبتی هم نیست

چشم من خاک جسم من تر کرد
گر چه یک قطره هم در او نم نیست

گر جهانی غم است در دل من
چون تو اندر دل منی غم نیست

تازه کن جان خسرو از غم خویش
کاین جراحت سزای مرهم نیست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.