۲۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۲

سرو را با قد تو هستی نیست
میلش الا به سوی پستی نیست

در دهان و میانت می بینم
نیستی هست، لیک هستی نیست

گاه گاهم به قبله بودی روی
تا تو در پیش من نشستی، نیست

زهد با عشق در نیامیزد
بت پرستی خداپرستی نیست

برگ صبری که پیش از اینم بود
سرو من تا تو برشکستی، نیست

تا ترا دست جور بر سر ماست
کار ما جز که زیردستی نیست

مستی گفتی ز عشق خسرو را
عشق دیوانگی ست، مستی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.