هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و رنج عشق ناکام می‌نویسد. او از دست معشوق خود رنجیده و احساس می‌کند که همه چیز را از دست داده است. شاعر از بی‌عدالتی و ستمی که بر او رفته شکایت دارد و جان خود را به دنبال معشوق روانه کرده است. در نهایت، او از شب فراق سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که خورشید وجودش در تاریکی ناپدید شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم انتزاعی مانند 'غم'، 'ستم' و 'فراق' ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۳۶۷

آنچه بر جان من ز غم رفته ست
همه از دست آن صنم رفته ست

می نویسد به خون من تعویذ
چه توان کرد، چون قلم رفته ست

پای در ره نهاد و مهر گذاشت
زانکه در راه مهر کم رفته ست

به ستم می رود ز من، یا رب
برکسی هرگز این ستم رفته ست؟

جان به دنبال او روان کردم
گر نیاید، حیات هم رفته ست

خسروا، با شب فراق بساز
کافتاب تو در عدم رفته ست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.