۲۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۷

آنچه بر جان من ز غم رفته ست
همه از دست آن صنم رفته ست

می نویسد به خون من تعویذ
چه توان کرد، چون قلم رفته ست

پای در ره نهاد و مهر گذاشت
زانکه در راه مهر کم رفته ست

به ستم می رود ز من، یا رب
برکسی هرگز این ستم رفته ست؟

جان به دنبال او روان کردم
گر نیاید، حیات هم رفته ست

خسروا، با شب فراق بساز
کافتاب تو در عدم رفته ست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.