هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از دیوانگی و فرزانگی در عشق سخن میگوید. شاعر از عشق بیقرار خود به معشوق میگوید و از دیوانگیهای ناشی از این عشق یاد میکند. او از بوسههای پروانهوار، بیگانگی از یار، و هلاکت خسرو از عشق خال معشوق سخن میراند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که کشتن عاشق بیچاره نه مردانگی است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات مانند «کشتن عاشق» نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای تفسیر صحیح دارد.
شمارهٔ ۳۷۸
بتی کز ویم رو به دیوانگی ست
اگر جان توان برد فرزانگی ست
زدم دی به زنجیر گیسوش دست
مرا گفت، باز این چه دیوانگی ست
دلم برد بر بوسه پروانه وار
ستد جان که این حق پروانگی ست
درونم پر از یار گشت و هنوز
ازان سو که یارست بیگانگی ست
نگارا، خیال ترا مدتی ست
که با مردم دیده همخانگی ست
مرا کشتی آخر تراکس نگفت؟
که بیچاره کشتن نه مردانگی ست
شد از عشق خال تو خسرو هلاک
چو مرغی که مرگش زبی دانگی ست
اگر جان توان برد فرزانگی ست
زدم دی به زنجیر گیسوش دست
مرا گفت، باز این چه دیوانگی ست
دلم برد بر بوسه پروانه وار
ستد جان که این حق پروانگی ست
درونم پر از یار گشت و هنوز
ازان سو که یارست بیگانگی ست
نگارا، خیال ترا مدتی ست
که با مردم دیده همخانگی ست
مرا کشتی آخر تراکس نگفت؟
که بیچاره کشتن نه مردانگی ست
شد از عشق خال تو خسرو هلاک
چو مرغی که مرگش زبی دانگی ست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.