هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید و از رنج‌های عاشقی مانند بی‌خوابی، تنهایی و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند. او از زیبایی‌های معشوق مانند موهای مجعدش یاد می‌کند و از این که معشوق به او توجهی ندارد، اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و بی‌وفایی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۴۳۱

شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخواهی شد
به کوی آن فریب انگیز پر افسون نخواهی شد

مرا باری برآمد جان ز بیداری و تنهایی
بر آن بدگو که خواهی شد هم از اکنون نخواهی شد

رسید آن نازنین اینک، الا، ای صبر ترسان دل
ستادی کرده ای نیکو، اگر بیرون نخواهی شد

من امشب فرصتی دارم که سیرش بنگرم، لیکن
هم اندر دیدن اول، دلا، گر خون نخواهی شد

بلای جانست آن زنجیر جعد، ای عاشق مسکین
چه می بینی درو، یعنی که تو مجنون نخواهی شد؟

نگارا، ز آب چشم من دلت گشته است، می دانم
که از بخت بد من باز دیگرگون نخواهی شد

دل و دین بیهده بر بوی زلفت می کنم ضایع
از آن خویش خسرو را، تو کافر، چون نخواهی شد؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.