هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق، جدایی، و درد فراق سخن می‌گوید. او از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر مردم و خودش می‌نویسد و همچنین به مفاهیمی مانند وفاداری، رنج عشق، و تسلیم در برابر معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌های به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۴۳۳

ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در هم شد
علم برکش که بر خوبانت سلطانی مسلم شد

فگندی برقع از روی و زیعقوبان بشد دیده
گذشتی بر سر بازار و حسن یوسفان کم شد

دلم می خواستی پاره، عفاک الله چنان دیدی
مرا می خواستی رسوا، بحمدالله که آن هم شد

که داند خاک من دور از سر کویت کجا افتد؟
خوش آن سرها که راه تو خاک نعل ادهم شد

ترا دادم دل و تن خال را و جان دو چشمت را
من و عشقت کنون، کز سوی خویشم سینه بیغم شد

گریبان گیری، ای زاهد، چه فرمایی رقیبان را؟
کز و در عهد حسنش دامن صحبت فراهم شد

برون افتاد چون نامحرمان از پرده دل جان
از آنگه کاندرین پرده خیال دوست محرم شد

عنانش گیر و مگذار، ای رقیب، از خانه بیرونش
که از دمهای سرد عاشقان در تاب و در هم شد

زبان گر تیشه فرهاد گردد پندگویان را
چه غم، چون در دل خسرو بنای دوست محکم شد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.